Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge

GT GD C H L M O
a

GT GD C H L M O
ability /əˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: توانایی, قابلیت, شایستگی, صلاحیت, استطاعت, لیاقت, سررشته; USER: توانایی, قابلیت, توانایی های, به توانایی, از توانایی

GT GD C H L M O
able /ˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, اماده, شایسته, صلاحیت دار, مستعد, دارای صلاحیت قانونی, خلیق, با استعداد; USER: قادر, قادر است, که قادر, قادر خواهید بود, است قادر

GT GD C H L M O
about /əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک; ADVERB: تقریبا, پیرامون; USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا

GT GD C H L M O
act /ækt/ = NOUN: عمل, کار, کنش, فعل, اعلامیه, حقیقت; VERB: عمل کردن, رفتار کردن, کنش کردن, کار کردن, جان دادن, روح دادن; USER: عمل, عمل می کنند, عمل کردن, کار, کنش

GT GD C H L M O
action /ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش, تاثیر, تعقیب, اشاره, سهم, جدیت, سهام شرکت, جریان حقوقی, تمرین, اقامهء دعوا, طرز عمل, وضع, گزارش, اشغال نیروهای جنگی, پیکار, اثر جنگ; USER: اقدام, عمل, کنش, حرکت, رفتار

GT GD C H L M O
actually /ˈæk.tʃu.ə.li/ = ADVERB: واقعا, عملا, در حقیقت, بالفعل, فعلا; USER: در حقیقت, واقع, در واقع, واقعا, عملا

GT GD C H L M O
affect /əˈfekt/ = NOUN: اثر; VERB: اثر کردن بر, تغییر دادن, متاثر کردن, وانمود کردن, تمایل داشتن, تظاهر کردن به, دوست داشتن; USER: اثر, تحت تاثیر قرار, تاثیر می گذارد, را تحت تاثیر قرار, تحت تاثیر قرار دهد

GT GD C H L M O
age /eɪdʒ/ = NOUN: سن, عصر, عمر, دوره, سن بلوغ, پیری, عهد; VERB: پیر شدن, پیرنماکردن, کهنه شدن, سالخوردهشدن; USER: سن, سنی, عصر, عمر

GT GD C H L M O
ago /əˈɡəʊ/ = ADVERB: پیش, قبل, قبل, گذشته; USER: پیش, قبل, گذشته, پیش به, پیش از

GT GD C H L M O
alert /əˈlɜːt/ = ADJECTIVE: هوشیار, مواظب, گوش بزنگ, زیرک, محتاط, متوجه; NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی; VERB: خروش برآوردن, بحالت آماده باش درامدن یا دراوردن, سر و صدا و اشوب کردن; USER: هوشیار, هشدار, هشدار به, هشدار دادن, هشدار دهد

GT GD C H L M O
all /ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار; PRONOUN: کلیه, جمیع; ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار; USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه

GT GD C H L M O
allowing /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه می دهد, اجازه دادن به, اجازه می دهد تا, که اجازه می دهد, اجازه می دهد به

GT GD C H L M O
allows /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه می دهد تا, اجازه می دهد, اجازه می دهد که, امکان می دهد, اجازه میدهد تا

GT GD C H L M O
almost /ˈɔːl.məʊst/ = ADVERB: تقریبا, قریبا, بطور نزدیک; USER: تقریبا, تقریبا در, تقریبا به, که تقریبا

GT GD C H L M O
amazing /əˈmeɪ.zɪŋ/ = ADJECTIVE: شگفت انگیز, عجیب, متحیر کننده; USER: شگفت انگیز, شگفت انگیز است, های شگفت انگیز, شگفت انگیز در, شگفت انگیز به

GT GD C H L M O
amendment /əˈmend.mənt/ = NOUN: اصلاح, تصحیح, ترمیم, پیشنهاد اصلاحی نمایندهء مجلس نسبت به لایحه یا طرح قانونی; USER: اصلاح, اصلاحیه, متمم, اصلاحیه ای, اصلاحیهای

GT GD C H L M O
an

GT GD C H L M O
and /ænd/ = CONJUNCTION: و, و; USER: و, ها و, و در, و به, است و

GT GD C H L M O
another /əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر; PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر; USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را

GT GD C H L M O
any /ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه; PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع; USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام

GT GD C H L M O
ap = USER: AP, اسوشیتد پرس, آسوشیتدپرس, از آسوشیتدپرس, از AP

GT GD C H L M O
apart /əˈpɑːt/ = ADJECTIVE: جدا, کنار; ADVERB: سوا, مجزا از; USER: جدا, هم جدا, از هم جدا, را از هم جدا, کنار

GT GD C H L M O
are /ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید; USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید

GT GD C H L M O
areas /ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف; USER: مناطق, نواحی, زمینه های, از مناطق, حوزه های

GT GD C H L M O
as /əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال; CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه; PREPOSITION: در نتیجه; USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون

GT GD C H L M O
asap /ˌeɪ.es.eɪˈpiː/ = USER: ASAP, بیارین, ASAP را, ابزار ASAP

GT GD C H L M O
at /ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار; NOUN: ات; USER: در, به, را در, و در, شده در

GT GD C H L M O
away /əˈweɪ/ = ADVERB: دور, بیرون, دور از, بعد, بی درنگ, بیرون از, بیک طرف, بطور پیوسته; ADJECTIVE: کنار, رفته, دور افتاده, یکسو; USER: دور, و دور, را دور, دور از, کنار

GT GD C H L M O
be /biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن; USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود

GT GD C H L M O
because /bɪˈkəz/ = CONJUNCTION: زیرا, علت, برای اینکه, زیرا که, چون که, چه; USER: زیرا, به دلیل, به خاطر, علت

GT GD C H L M O
becoming /bɪˈkʌm.ɪŋ/ = ADJECTIVE: شایسته, زیبنده, مناسب, سازگار, در خور; USER: تبدیل شدن به, تبدیل شدن, حال تبدیل شدن, در حال تبدیل شدن, حال تبدیل شدن به

GT GD C H L M O
beings /ˈbiː.ɪŋ/ = NOUN: وجود, هستی, جوهر, افریده, موجود زنده, شخصیت, فرتاش; USER: موجودات, انسان, موجوداتی, انسانها, انسان های

GT GD C H L M O
big /bɪɡ/ = ADJECTIVE: بزرگ, با عظمت, سترگ, ضخیم, ستبر, ابستن, دارای شکم برامده; USER: بزرگ, بزرگی, های بزرگ, بزرگ در, بزرگ به

GT GD C H L M O
bots /bɒt/ = USER: رباتها, رباتهای, در برابر, bot ها, رباتها را

GT GD C H L M O
break /breɪk/ = NOUN: شکست, وقفه, شکاف, تنفس, شکستگی, مهلت, فرصت, تفریح, انقصال, فرجه, بادخور; VERB: شکستن, نقض کردن, از هم باز کردن, فتق داشتن, مکی کردن; USER: شکستن, شکسته, شکست, به شکستن, را بشکند

GT GD C H L M O
bridge /brɪdʒ/ = NOUN: پل, جسر, برامدگی بینی, بازی ورق, سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسرانقرار میگیرد; VERB: اتصال دادن, پل ساختن; USER: پل, پل را, پل ها, پل ارتباطی

GT GD C H L M O
bridges /brɪdʒ/ = NOUN: پل, جسر, برامدگی بینی, بازی ورق, سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسرانقرار میگیرد; USER: پل ها, پل, پلها, پل های

GT GD C H L M O
build /bɪld/ = VERB: ساختن, درست کردن, بناء کردن, ساختمان کردن; USER: ساختن, ساخت, ایجاد, برای ساخت, برای ساختن

GT GD C H L M O
by /baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی; ADVERB: کنار, در کنار; USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از

GT GD C H L M O
calling /ˈkɔː.lɪŋ/ = NOUN: فراخوانی, صدا, پیشه, ندا, پیشه و شغل; ADJECTIVE: فراخواننده; USER: فراخوانی, خواستار, تماس, صدا, که خواستار

GT GD C H L M O
can /kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی; VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن; USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در

GT GD C H L M O
chat /tʃæt/ = NOUN: گپ, سخن دوستانه, درد دل; VERB: گپ زدن, دوستانه حرف زدن, پر حرفی کردن; USER: گپ زدن, چت, گپ, چت کنید, چت کردن

GT GD C H L M O
cloud /klaʊd/ = NOUN: ابر, سحاب, توده ابرومه, توده انبوه; VERB: ابری شدن, سایه افکن شدن; USER: ابر, ابری, های ابر, ابر به

GT GD C H L M O
coming /ˈkʌm.ɪŋ/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: آینده, آمدن, در آینده, از آمدن, آمدن است

GT GD C H L M O
companies /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها

GT GD C H L M O
company /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; VERB: همراه کسی رفتن; USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را

GT GD C H L M O
condition /kənˈdɪʃ.ən/ = NOUN: وضعیت, شرط, حالت, چگونگی, حال, روزگار; VERB: شایسته کردن, مقید کردن, شرط نمودن; USER: شرط, شرایط, وضعیت, بیماری, حالت

GT GD C H L M O
connecting /kəˈnek.tɪŋ/ = VERB: وصل کردن, متصل کردن, پیوستن, مربوط کردن, عطف کردن, بستن, باهم متصل کردن; USER: اتصال, متصل, با اتصال, اتصال به, از اتصال

GT GD C H L M O
construction /kənˈstrʌk.ʃən/ = NOUN: ساخت, ساختمان, عمارت; USER: ساخت, ساخت و ساز, ساختمان, های ساخت و ساز, ساخت و ساز در

GT GD C H L M O
container /kənˈteɪ.nər/ = NOUN: ظرف; USER: ظرف, کانتینر, ظروف, ظرف را, های کانتینری

GT GD C H L M O
conversation /ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən/ = NOUN: مکالمه, گفتگو, صحبت, محاوره, سخن, گفت و شنید; USER: گفتگو, مکالمات, مکالمه, صحبت, محاوره

GT GD C H L M O
customers /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از

GT GD C H L M O
dance /dɑːns/ = NOUN: رقص; VERB: رقصیدن; USER: رقص, به رقص, رقص در, می رقصند, به رقص در

GT GD C H L M O
data /ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ; USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را

GT GD C H L M O
day /deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم; USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در

GT GD C H L M O
debilitated /dɪˈbɪl.ɪ.teɪt/ = VERB: ناتوان کردن, ضعیف کردن, تضعیف کردن; USER: ناتوان, ضعیف, میپیچید, تضعیف, ضعیف 'ده,

GT GD C H L M O
degrees /dɪˈɡriː/ = NOUN: درجه, رتبه, مرتبه, پایه, منزلت, سیکل, زینه, دیپلم یا درجه تحصیل, طبقه, مرحله, پله, سویه; USER: درجه, مدارک تحصیلی, درجات, ها مدارک تحصیلی, درجه است

GT GD C H L M O
derive /dɪˈraɪv/ = VERB: نتیجه گرفتن, منتج کردن, استنتاج کردن, مشتق کردن, مشتق شدن, ناشی شدن از; USER: نتیجه گرفتن, مشتق, استخراج, مشتق می, مشتق می شوند

GT GD C H L M O
different /ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر; USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت

GT GD C H L M O
digital /ˈdɪdʒ.ɪ.təl/ = ADJECTIVE: دیجیتال, رقمی, انگشتی, پنجهای, وابسته به شماره; USER: دیجیتال, دیجیتالی, های دیجیتال, های دیجیتالی, دیجیتال است

GT GD C H L M O
disaster /dɪˈzɑː.stər/ = NOUN: فاجعه, مصیبت, بدبختی, حادثه بد, بلاء, ستارهء بدبختی, سیاه بختی; USER: فاجعه, بلایای طبیعی, فاجعه ای, مصیبت, از فاجعه

GT GD C H L M O
do /də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید; USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام

GT GD C H L M O
doing /ˈduː.ɪŋ/ = NOUN: عمل; ADJECTIVE: فاعل; USER: عمل, انجام, انجام می دهند, انجام می, انجام این کار

GT GD C H L M O
done /dʌn/ = ADJECTIVE: انجام شده, وقوع یافته; USER: انجام شده, انجام, انجام داده, انجام می شود, انجام شده است

GT GD C H L M O
down /daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین; ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر; NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود; PREPOSITION: زیر; USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می

GT GD C H L M O
driving /ˈdraɪ.vɪŋ/ = NOUN: رانندگی; ADJECTIVE: محرک; USER: رانندگی, محرک, رانندگی در, های رانندگی, رانندگی به

GT GD C H L M O
each /iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی; PRONOUN: هر یک; USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر

GT GD C H L M O
easier /ˈiː.zi/ = USER: آسان تر است, آسان تر, راحت تر, را آسان تر, آسانتر می کند

GT GD C H L M O
easily /ˈiː.zɪ.li/ = ADVERB: به اسانی, باسانی, سبک; USER: به آسانی, آسانی, به آسانی می, به راحتی قابل, را به راحتی

GT GD C H L M O
easy /ˈiː.zi/ = ADJECTIVE: ساده, اسان, سهل, روان, ملایم, سبک, بی زحمت, اسوده, بدون اشکال; USER: ساده, آسان, آسان می, بسیار آسان, را آسان

GT GD C H L M O
efficient /ɪˈfɪʃ.ənt/ = ADJECTIVE: موثر, کارا, کارامد, بهره ور, با کفایت; USER: موثر, کارآمد, کارا, های کارآمد, کارامد

GT GD C H L M O
element /ˈel.ɪ.mənt/ = NOUN: عنصر, اصل, اساس, جسم بسیط, جوهر فرد, محیط طبیعی, اخشیج; USER: عنصر, از عناصر, عنصر را, این عنصر

GT GD C H L M O
enable /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: قادر ساختن, فعال کردن, را قادر, قادر می سازد, را قادر می سازد

GT GD C H L M O
enables /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, را قادر, را قادر میسازد, قادر می سازد که

GT GD C H L M O
engine /ˈen.dʒɪn/ = NOUN: موتور, ماشین, ماشین بخار, محرک, اسباب, الت; USER: موتور, موتور های, موتور را, های موتور, موتور در

GT GD C H L M O
english /ˈɪŋ.ɡlɪʃ/ = NOUN: انگلیسی; VERB: بانگلیسی دراوردن; ADJECTIVE: مربوط به مردم و زبان انگلیسی

GT GD C H L M O
everyday /ˈev.ri.deɪ/ = USER: روزمره, هر روز, های روزمره, روزمره را, روزمره است

GT GD C H L M O
example /ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت; VERB: با مثال و نمونه نشان دادن; USER: مثال, عنوان مثال, نمونه, به عنوان مثال, مثل

GT GD C H L M O
examples /ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت; USER: نمونه, مثال, نمونه های, نمونه هایی, مثال های

GT GD C H L M O
farms /fɑːm/ = NOUN: مزرعه, کشتزار, فرم, زمین مزروعی, پرورشگاه حیوانات اهلی; USER: مزارع, مزرعه, مزارع پرورش, از مزارع

GT GD C H L M O
fell /fel/ = VERB: انداختن, قطع کردن, بریدن و انداختن, بزمین زدن; ADJECTIVE: بیدادگر, سنگ دل; USER: سقوط, کاهش یافت, افتاد, سقوط کرد, کاهش

GT GD C H L M O
for /fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای; CONJUNCTION: زیرا که; USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای

GT GD C H L M O
four /fɔːr/ = عدد چهار; USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار

GT GD C H L M O
from /frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه; USER: از, را از, که از, ها از, و از

GT GD C H L M O
get /ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن; NOUN: زایش, تولد; USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت

GT GD C H L M O
getting /ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن; USER: گرفتن, شدن, به دست آوردن, از گرفتن, برای گرفتن

GT GD C H L M O
give /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن; NOUN: دهش; USER: دادن, را, بدهد, من بدهید, به من بدهید

GT GD C H L M O
given /ˈɡɪv.ən/ = ADJECTIVE: داده, معین, معلوم, مبتلا; NOUN: معتاد; USER: داده, داده شده, با توجه به, داده می شود, داده شده است

GT GD C H L M O
gives /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن; USER: می دهد, دهد, را می دهد, ارائه می دهد, می دهد و

GT GD C H L M O
giving /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن; USER: دادن, ارائه, دادن به, با دادن, از دادن

GT GD C H L M O
go /ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن; NOUN: سیر; USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به

GT GD C H L M O
going /ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی; ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر; USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم

GT GD C H L M O
good /ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل; NOUN: خوبی, خیر; USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک

GT GD C H L M O
great /ɡreɪt/ = ADJECTIVE: بزرگ, عالی, کبیر, عظیم, زیاد, فراوان, مهم, هنگفت, معتبر, متعال, خطیر, ماهر; USER: بزرگ, عالی, عظیم, زیاد, فراوان

GT GD C H L M O
ground /ɡraʊnd/ = NOUN: زمین, زمینه, خاک, میدان, پایه, اساس, پا, سبب, مستمسک; ADJECTIVE: اساسی; VERB: بناء کردن, بگل نشاندن; USER: زمین, زمینه, خاک, پایه, میدان

GT GD C H L M O
had /hæd/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: حال, به حال, بود, داشته, تا به حال

GT GD C H L M O
hana = USER: حنا, هانا, HANA, هانا به, حنا با

GT GD C H L M O
happened /ˈhæp.ən/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, شدن, روی دادن, واقع شدن, تصادفا برخورد کردن, پیشامدکردن, ناگهان رخ دادن, صورت گرفتن, رخ دادن، اتفاق افتادن; USER: اتفاق افتاده است, اتفاق افتاده, اتفاق افتاد, رخ داده است, اتفاقی افتاده است

GT GD C H L M O
happening /ˈhæp.ən.ɪŋ/ = NOUN: اتفاق, پیش امد, پا, روی داد; USER: اتفاق, اتفاق می افتد, اتفاقی می افتد, اتفاق می افتد در

GT GD C H L M O
has /hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که

GT GD C H L M O
have /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; NOUN: مالک; USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند

GT GD C H L M O
helps /help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی; USER: کمک می کند, کمک می کند تا, کمک میکند, کمک میکند تا, کمک می کند که

GT GD C H L M O
hey /heɪ/ = INTERJECTION: هی, اهای, ای, وه, هلا, های; USER: هی, سلام, با سلام, آهای, اهای

GT GD C H L M O
hierarchy /ˈhaɪə.rɑː.ki/ = NOUN: سلسله مراتب, سلسله سران روحانی وشیوخ, گروه فرشتگان نه گانه; USER: سلسله مراتب, سلسله مراتبی, سلسله مراتب را, ساختار سلسله مراتبی, سلسله مراتب است

GT GD C H L M O
high /haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران; NOUN: جای مرتفع; USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی

GT GD C H L M O
home /həʊm/ = NOUN: خانه, وطن, موطن, میهن, شهر, اقامت گاه; ADJECTIVE: بطرف خانه; VERB: بخانه برگشتن, خانه دادن, منزل دادن; USER: خانه, صفحه اصلی, منزل, به خانه, وطن

GT GD C H L M O
house /haʊs/ = NOUN: خانه, منزل, مسکن, جا, سرای, خانقاه, جایگاه, منزلگاه, برج, اهل خانه; VERB: خانه نشین شدن, جا دادن; USER: خانه, منزل, خانه ای, خانه های, خانه را

GT GD C H L M O
how /haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب; NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد; USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز

GT GD C H L M O
huge /hjuːdʒ/ = ADJECTIVE: کلان, عظیم الجثه, تنومند, حجیم, سترگ, گنده, یکدنیا; USER: کلان, بزرگ, عظیمی, عظیم, بسیار بزرگ

GT GD C H L M O
human /ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی; NOUN: شخص; USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را

GT GD C H L M O
humanize /ˈhjuː.mə.naɪz/ = VERB: انسانی کردن, انسان شدن, واجد صفات انسانی شدن, نرم کردن, با مروت کردن; USER: انسان شدن, انسانی کردن, واجد صفات انسانی شدن, نرم کردن, با مروت کردن

GT GD C H L M O
humans /ˈhjuː.mən/ = NOUN: شخص; USER: انسان, انسانها, انسان است, انسان را, انسان های

GT GD C H L M O
i /aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد; NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: من, من به, که من, من در, من از

GT GD C H L M O
if /ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض; NOUN: شرط, تصور; USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه

GT GD C H L M O
in /ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل; USER: به, در, را در, از, با

GT GD C H L M O
information /ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ; USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع

GT GD C H L M O
integrate /ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = VERB: کامل کردن, درست کردن, تمام کردن, یکی کردن, تابعه اولیه چیزی را گرفتن; USER: ادغام, یکپارچه, یکپارچه سازی, به یکپارچه سازی, ادغام و

GT GD C H L M O
interact /ˌɪn.təˈrækt/ = VERB: متقابلا اثر کردن, فعل و انفعال داخلی داشتن; USER: تعامل, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, در تعامل, تعامل داشته

GT GD C H L M O
internet /ˈɪn.tə.net/ = USER: اینترنت, اینترنتی, به اینترنت, اینترنت به, اینترنت را

GT GD C H L M O
interpreting /ɪnˈtɜː.prɪt/ = VERB: تفسیر کردن, ترجمه کردن, درک کردن, ترجمه شفاهی کردن, معنی کردن; USER: تفسیر, ترجمه, در تفسیر, را تفسیر, تفسیر و ترجمه

GT GD C H L M O
into /ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف; USER: به, را, را به, را در, به داخل

GT GD C H L M O
is /ɪz/ = VERB: است، هست; USER: است, باشد, می باشد, شده است

GT GD C H L M O
isn /ˈɪz.ənt/ = USER: چندان, ISN, ISN مربوط, ISN مربوط به, ISN مقداری برابربا

GT GD C H L M O
it /ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور; USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن

GT GD C H L M O
items /ˈaɪ.təm/ = NOUN: اقلام; USER: اقلام, موارد, آیتم, آیتم های, آیتم ها

GT GD C H L M O
its /ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن; USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در

GT GD C H L M O
kicking /kɪk/ = VERB: پا زدن, لگد زدن, با پا زدن; USER: لگد زدن, لگد, لگد زدن به, لگد زدن می, به لگد زدن

GT GD C H L M O
kill /kɪl/ = VERB: کشتن, ذبح کردن, بقتل رساندن, ادمکشی کردن; USER: کشتن, بکشند, را بکشند, می کشند, را می کشند

GT GD C H L M O
know /nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن; USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند

GT GD C H L M O
life /laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت; USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است

GT GD C H L M O
like /laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه; CONJUNCTION: مثل; PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان; NOUN: نظیر; ADVERB: بسان; VERB: دوست داشتن; USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون

GT GD C H L M O
long /lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف; ADVERB: گذشته از وقت; VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن; USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت

GT GD C H L M O
look /lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه; VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن

GT GD C H L M O
m /əm/ = NOUN: سیزدهمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی بشکل حرف م; USER: متر, M, م, متر است, M را

GT GD C H L M O
machine /məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه; VERB: ماشین کردن, با ماشین رفتن; USER: ماشین, دستگاه, ماشین آلات, و ماشین آلات, ماشین های

GT GD C H L M O
machines /məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه; USER: ماشین, ماشین های, دستگاه های, و ماشین های, و ماشین آلات

GT GD C H L M O
maintaining /meɪnˈteɪn/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از; USER: حفظ, نگهداری, را حفظ, برای حفظ, با حفظ

GT GD C H L M O
maintenance /ˈmeɪn.tɪ.nəns/ = NOUN: نگهداری, تعمیر, نگهداشت, ابقاء, گذران, قوت, عمل تمیز کردن وپاک کردن; USER: نگهداری, تعمیر, های تعمیر و نگهداری, نگهداری و تعمیرات, نگهداشت

GT GD C H L M O
make /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن; USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در

GT GD C H L M O
manufacturing /ˌmanyəˈfakCHər/ = NOUN: ساخت; USER: ساخت, تولید, تولیدی, های تولیدی, های تولید

GT GD C H L M O
many /ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه; ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا; ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان; USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد

GT GD C H L M O
marquis /ˈmɑː.kwɪs/ = NOUN: مقام مارکیز; USER: مقام مارکیز, مارکی, أوننجس, مارکیز

GT GD C H L M O
massive /ˈmæs.ɪv/ = ADJECTIVE: عظیم, بزرگ, حجیم, کلان, گنده; USER: عظیم, گسترده, بزرگ, حجیم, کلان

GT GD C H L M O
maybe /ˈmeɪ.bi/ = ADVERB: شاید, ممکن است, احتمالا; USER: شاید, ممکن است, احتمالا, شاید به, شاید هم

GT GD C H L M O
me /miː/ = PRONOUN: مرا, به من, خودم, بمن; USER: به من, من, مرا, من را, من به

GT GD C H L M O
measure /ˈmeʒ.ər/ = NOUN: اندازه, اقدام, مقیاس, میزان, مقدار, پیمانه, حد, درجه, واحد, تدبیر; VERB: اندازه گرفتن, سنجیدن; USER: اندازه, اندازه گیری, میزان, اندازه گیری می, را اندازه گیری

GT GD C H L M O
minds /maɪnd/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان, مشعر; USER: ذهن, اذهان, افکار, ذهن های, ذهن ها

GT GD C H L M O
minutes /ˈmɪn.ɪt/ = NOUN: صورت جلسه; USER: دقیقه, دقیقه از, دقیقه ی, دقیقه از بازی

GT GD C H L M O
mismatch /ˌmɪsˈmætʃ/ = NOUN: عدم مطابقت, عدم تطبیق, ازدواج ناجور; VERB: متناسب نبودن, ناجور بودن, بهم نخوردن; USER: عدم تطبیق, عدم مطابقت, ازدواج ناجور, ناجور بودن, بهم نخوردن

GT GD C H L M O
moisture /ˈmɔɪs.tʃər/ = NOUN: رطوبت, نم; USER: رطوبت, رطوبت را, رطوبت در, رطوبت به

GT GD C H L M O
moistures = USER: رطوبت, جدایی رطوبت, رطوبت ر, جدایی رطوبت ر, رطوبت روغن,

GT GD C H L M O
more /mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه; ADJECTIVE: زیادتر; USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در

GT GD C H L M O
morning /ˈmɔː.nɪŋ/ = NOUN: صبح, بامداد; USER: صبح, صبح روز, روز صبح, امروز صبح, بامداد

GT GD C H L M O
most /məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین; NOUN: مقدار زیاد; USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب

GT GD C H L M O
much /mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور; ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده; USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد

GT GD C H L M O
my /maɪ/ = PRONOUN: مال من, متعلق بمن, ای وای, خودمانی, مربوط بمن; USER: من, ام, من به, من در, های من

GT GD C H L M O
natural /ˈnætʃ.ər.əl/ = ADJECTIVE: طبیعی, ذاتی, عادی, فطری, بدیهی, ساده, استعداد ذاتی, قهری, سرشتی, نهادی, جبلی, دیوانه, خلقی, غریزی; NOUN: احمق; USER: طبیعی, های طبیعی, طبیعی است, طبیعی به

GT GD C H L M O
nature /ˈneɪ.tʃər/ = NOUN: طبیعت, ماهیت, سرشت, ذات, نوع, فطرت, طبع, خاصیت, خوی, گوهر, نهاد, گونه, منش, سیرت, روح, غریزه, مشرب, افرینش, خمیره, خو, خیم; USER: طبیعت, ماهیت, سرشت, ذات, نوع

GT GD C H L M O
need /niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی; VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن; USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج

GT GD C H L M O
nest /nest/ = NOUN: لانه, اشیانه, اسایشگاه, پاتوغ, نشیمن; VERB: اشیانهای کردن, لانه ساختن, اشیان کردن, اشیان گرفتن, پیچیدن, در محل محفوظی جای گرفتن; USER: لانه, آشیانه, لانه های, لانه می, لانه در

GT GD C H L M O
not /nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not; USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند

GT GD C H L M O
notification /ˌnəʊ.tɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاع, اخطار, تذکر, خبر, اگاهسازی; USER: اخطار, آگاه شدن از طریق, اطلاع, تذکر, خبر

GT GD C H L M O
notifying /ˈnəʊ.tɪ.faɪ/ = VERB: اعلام کردن, اگاه ساختن, اعلام داشتن, اخطار کردن, اگاهی دادن; USER: آگاه, اطلاع, آگاه ساختن, ابلاغ, اطلاع رسانی

GT GD C H L M O
now /naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه; USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا

GT GD C H L M O
of /əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله; USER: از, در, ای از, را از

GT GD C H L M O
on /ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر; ADJECTIVE: روشن; USER: بر, روی, بر روی, به, برای

GT GD C H L M O
one /wʌn/ = یکی, تک, یگانه; PRONOUN: کسی; NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص

GT GD C H L M O
or /ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه; USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای

GT GD C H L M O
other /ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر; USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر

GT GD C H L M O
our /aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما; USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به

GT GD C H L M O
people /ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه; VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن; USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم

GT GD C H L M O
plants /plɑːnt/ = NOUN: کارخانه, گیاه, دستگاه, نهال, نبات, رستنی, ماشین, ماشینالات کارخانه; USER: گیاهان, نیروگاه های, از گیاهان, گیاهان را, گیاهان در

GT GD C H L M O
platform /ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی; USER: بستر های نرم افزاری, پلت فرم, پلت فرم های, پلت فرم به, های پلت فرم

GT GD C H L M O
play /pleɪ/ = NOUN: بازی, نمایش, نمایشنامه, تفریح, ورزش, نواخت, لهو, نواختن ساز و غیره, سرگرمی مخصوص; VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن; USER: بازی, ایفا, بازی می, ایفا می, بازی کردن

GT GD C H L M O
pm /ˌpiːˈem/ = USER: PM, از ظهر, ساعت, صبح, بعد از ظهر

GT GD C H L M O
power /paʊər/ = NOUN: قدرت, برق, توان, نیرو, اقتدار, حکومت, زور, سلطه, عظمت, برتری, نیرومندی; VERB: نیرو بخشیدن به; USER: قدرت, برق, توان, قدرت را, نیرو

GT GD C H L M O
predictive /prɪˈdɪk.tɪv/ = ADJECTIVE: پیشگویانه; USER: پیشگویانه, پیش بینی, اخباری, پیش بینی کننده, پیش بینی شده

GT GD C H L M O
processes /ˈprəʊ.ses/ = NOUN: عملیات; USER: فرآیندهای, فرایندهای, پروسه, فرآیندها, پروسه های

GT GD C H L M O
program /ˈprəʊ.ɡræm/ = NOUN: برنامه, پروگرام, دستور, مرام, نقشه, دستور کار, روش کار; VERB: برنامه نوشتن, برنامه تهیه کردن, برنامه دار کردن; USER: برنامه, برنامه های, برنامه ای, برنامه را, برنامه به

GT GD C H L M O
providing /prəˈvaɪd/ = ADJECTIVE: مشروط بر اینکه; CONJUNCTION: در صورت; USER: ارائه, فراهم, فراهم کردن, فراهم آوردن, فراهم نمودن

GT GD C H L M O
published /ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن; USER: منتشر شده, منتشر, به چاپ, منتشر شد, منتشر شده است

GT GD C H L M O
put /pʊt/ = VERB: قرار دادن, گذاشتن, انداختن, تقدیم داشتن, ارائه دادن, ترجمه کردن, تعبیر کردن, بفعالیت پرداختن, بکار بردن, ترغیب کردن, ثبت کردن, تعویض کردن, در اصطلاح یا عبارت خاصی قراردادن; NOUN: پرتاب; USER: قرار دادن, قرار, قرار داده, قرار داده است, قرار داده و

GT GD C H L M O
putting /ˌɒfˈpʊt.ɪŋ/ = VERB: قرار دادن, گذاشتن, انداختن, تقدیم داشتن, ارائه دادن, ترجمه کردن, تعبیر کردن, بفعالیت پرداختن, بکار بردن, ترغیب کردن, ثبت کردن, تعویض کردن, در اصطلاح یا عبارت خاصی قراردادن; USER: قرار دادن, دادن, قرار, با قرار دادن, از قرار دادن

GT GD C H L M O
quality /ˈkwɒl.ɪ.ti/ = NOUN: کیفیت, خصوصیت, چگونگی, صفت, جنبه, نوع, نهاد, زاب, چونی, وجود; USER: کیفیت, با کیفیت, کیفیت بالا, از کیفیت, کیفیت را

GT GD C H L M O
re /riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به; USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره

GT GD C H L M O
really /ˈrɪə.li/ = ADVERB: واقعا, راستی, براستی, بالفعل; USER: واقعا, واقعا به, که واقعا, واقعا در, واقعا از

GT GD C H L M O
retainer /rɪˈteɪ.nər/ = NOUN: حکم نگاهداری و ضبط, ملازم, مستخدم, گیره; USER: گیره, نگهدارنده, حکم نگاهداری و ضبط, ملازم, مستخدم

GT GD C H L M O
run /rʌn/ = VERB: دویدن, اداره کردن, ادامه دادن, راندن, پخش شدن, پیمودن, دایر بودن; NOUN: رانش, ترتیب, سلسله, تک, ردیف; USER: دویدن, اجرا, را اجرا, اجرا کنید, را اجرا کنید

GT GD C H L M O
s = NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه

GT GD C H L M O
same /seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت; USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان

GT GD C H L M O
sap /sæp/ = NOUN: شیره, شیره گیاهی, عصاره, خون; VERB: شیره کشیدن از; USER: شیره, SAP, شیره گیاهی, عصاره, شیره گیاهی را

GT GD C H L M O
say /seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن; NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن; USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم

GT GD C H L M O
saying /ˈseɪ.ɪŋ/ = NOUN: گفته, ضرب المثل, اظهار, حکمت, پند, مثال, گفتار مشهور; USER: گفته, و گفت, اظهار, کرد و گفت

GT GD C H L M O
school /skuːl/ = NOUN: مدرسه, مکتب, گروه, دبستان, دبیرستان, تحصیل در مدرسه, اموزشگاه, تدریس در مدرسه, مکتب علمی یا فلسفی, دسته, جماعت همفکر, دسته ماهی, گروه پرندگان; VERB: تربیت کردن, بمدرسه فرستادن, درس دادن; USER: مدرسه, مکتب, در مدرسه, مدرسه را, دبستان

GT GD C H L M O
see /siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن; NOUN: مقر یا حوزه اسقفی; USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که

GT GD C H L M O
seeing /si:/ = NOUN: مشاهده, دید, رویت, قوه دید, بینش; ADJECTIVE: بینا; USER: مشاهده, دیدن, از دیدن, به دیدن, با دیدن

GT GD C H L M O
sensors /ˈsen.sər/ = NOUN: حسی, حساس, ضبط کننده, گیرنده یا دریافت کننده خاطرات حسی, عضو حسی; USER: سنسور, سنسورهای, سنسورها, حسگرها, حسگرهای

GT GD C H L M O
set /set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت; VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن; ADJECTIVE: روشن, واقع شده; USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم

GT GD C H L M O
simple /ˈsɪm.pl̩/ = ADJECTIVE: ساده, بسیط, سهل, خام, بی تزویر, فروتن, بی تکلف, ناازموده, نادان; USER: ساده, ساده است, ساده و, های ساده, ساده ای

GT GD C H L M O
sites /saɪt/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, مقر, جا, زمین زیر ساختمان; USER: سایت, سایت های, سایت ها, از سایت, از سایت های

GT GD C H L M O
so /səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی; USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر

GT GD C H L M O
soil /sɔɪl/ = NOUN: خاک, زمین, سرزمین, کشور; VERB: کثیف کردن, خاکی کردن, چرک کردن, لکه دار کردن, چرک شدن; USER: خاک, خاک را, خاک در, خاک به

GT GD C H L M O
solutions /səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه; USER: راه حل, راه حل های, راه حل ها, از راه حل, از راه حل های

GT GD C H L M O
something /ˈsʌm.θɪŋ/ = ADVERB: چیزی, قدری, تا اندازهای; PRONOUN: چیزی, یک چیزی; USER: چیزی, چیزی است, چیزی را, چیزی است که, چیزی در

GT GD C H L M O
sprinkler /ˈsprɪŋ.kl̩.ər/ = NOUN: گلاب پاش, اب پاش; USER: گلاب پاش, بارانی, آبپاش, آب پاش, آبپاش ها

GT GD C H L M O
starting /stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: شروع, با شروع, از شروع, شروع می, شروع به

GT GD C H L M O
stress /stres/ = NOUN: استحکام, قوت, توانایی, نیرو, دوام, زور, قوه, پا; USER: فشار, استرس, استرس را, با استرس, تاکید

GT GD C H L M O
strong /strɒŋ/ = ADJECTIVE: قوی, مستحکم, نیرومند, محکم, سخت, مقتدر, فراوان, پر زور, پرصلابت, خوش بنیه, فربه, پر مایه, پر نیرو; USER: قوی, محکم, نیرومند, مستحکم, قوی است

GT GD C H L M O
structure /ˈstrʌk.tʃər/ = NOUN: ساختار, ساختمان, ساخت, سازمان, ترکیب, بناء; VERB: تشکیلات دادن; USER: ساختار, ساختمان, ساخت, در ساختار

GT GD C H L M O
subtitles /ˈsʌbˌtaɪ.tl̩/ = NOUN: عنوان فرعی, لقب فرعی, عنوان فرعی مقاله; USER: زیرنویس, زیرنویسهای, شده, دریافت, نویس

GT GD C H L M O
sure /ʃɔːr/ = ADJECTIVE: مطمئن, یقین, قطعی, مسلم, خاطر جمع, متقاعد, پشت گرم, از روی یقین, محقق, استوار, راسخ یقینا; USER: مطمئن, شوید که, حتما, حاصل کنید که, مطمئن شوید که

GT GD C H L M O
systems /ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک; USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم

GT GD C H L M O
t /tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت; USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t

GT GD C H L M O
talk /tɔːk/ = NOUN: صحبت, حرف, گفتگو, مکالمه, سخن, مذاکره; VERB: حرف زدن, سخن گفتن, مکالمه کردن; USER: صحبت, حرف, گفتگو, سخن, سخن گفتن

GT GD C H L M O
talking /ˈtɔː.kɪŋ.tuː/ = ADJECTIVE: سخنگو, ناطق; NOUN: مکالمه; USER: سخنگو, صحبت, صحبت کردن, صحبت کردن در, صحبت می

GT GD C H L M O
temperature /ˈtem.prə.tʃər/ = NOUN: دما, درجه حرارت, درجه گرما; USER: درجه حرارت, دمای, دما, حرارت, در دمای

GT GD C H L M O
text /tekst/ = NOUN: متن, نص, کتاب درسی, مفاد; USER: متن, متنی, متن به, های متنی

GT GD C H L M O
that /ðæt/ = CONJUNCTION: که; PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی; USER: که, است که, که در, که به, را که

GT GD C H L M O
the

GT GD C H L M O
their /ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها; USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به

GT GD C H L M O
then /ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی; USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از

GT GD C H L M O
there /ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف; USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد

GT GD C H L M O
thermostat /ˈθɜː.mə.stæt/ = NOUN: الت تعدیل گرما, دستگاه تنظیمگرما; USER: دستگاه تنظیمگرما, ترموستات, و ترموستات, ترموستات را, الت تعدیل گرما

GT GD C H L M O
thermostats /ˈθɜː.mə.stæt/ = NOUN: دiتگاه تنظیمگرما, الت تعدیل گرما; USER: ترموiتات, اI درجه حرارت کم, ترموریگولاتور, اI درجه حرارت, اiتفاده اI درجه حرارت,

GT GD C H L M O
these /ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان; USER: اینها, این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
they /ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا; USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند

GT GD C H L M O
things /θɪŋ/ = NOUN: اشیاء; USER: اشیاء, چیز, چیزهایی, چیزهای, همه چیز

GT GD C H L M O
think /θɪŋk/ = VERB: فکر کردن, اندیشیدن, فکر چیزی را کردن, خیال کردن, گمان کردن, خیال داشتن, عقیده داشتن; USER: فکر کردن, فکر می کنم, فکر, فکر می, فکر می کنید

GT GD C H L M O
this /ðɪs/ = PRONOUN: این; USER: این, در این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
those /ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها; USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در

GT GD C H L M O
through /θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف; ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها; ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده; USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان

GT GD C H L M O
to /tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to; USER: به, برای, تا, را به, در

GT GD C H L M O
today /təˈdeɪ/ = NOUN: امروز; USER: امروز, امروزه, امروز در

GT GD C H L M O
too /tuː/ = ADVERB: نیز, هم, زیاد, همچنین, بحد افراط, بیش از حد لزوم, بعلاوه; USER: هم, بیش از حد, نیز, زیاد, را بیش از حد

GT GD C H L M O
transformation /ˌtræns.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: دگرگونی, تبدیل, تغییر شکل, ترادیسی, دگرسازی, تبدیل صورت, وراریخت; USER: دگرگونی, تحول, تبدیل, تغییر شکل, تغییر و تحول

GT GD C H L M O
trees /triː/ = NOUN: درخت, شجر, قالب کفش, چوبه دار, شجره النسب; USER: درختان, درخت, درخت ها, از درختان, درختان را

GT GD C H L M O
turn /tɜːn/ = NOUN: نوبت, گردش, چرخش, پیچ, چرخ, تغییر جهت, پیچ و خم, تمایل; VERB: گرداندن, تبدیل کردن, چرخیدن, پیچاندن; USER: نوبت, به نوبه خود, به نوبه, چرخش, نوبه خود به

GT GD C H L M O
two /tuː/ = USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر

GT GD C H L M O
understand /ˌʌn.dəˈstænd/ = VERB: فهمیدن, درک کردن, دریافتن, سردرآوردن از, رساندن, ملتفت شدن; USER: فهمیدن, درک, را درک, درک کنند, در درک

GT GD C H L M O
us /ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما; USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در

GT GD C H L M O
useful /ˈjuːs.fəl/ = ADJECTIVE: مفید, سودمند, قابل استفاده, مثمر, فیض بخش, بافایده; USER: مفید, سودمند, مفید است, مفید باشد, مفید می

GT GD C H L M O
using /juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از

GT GD C H L M O
very /ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی; ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی; USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار

GT GD C H L M O
vibrations /vaɪˈbreɪ.ʃən/ = NOUN: ارتعاش, لرزش, لرزه, نوسان, اهتزاز, جنبش, تردید, تموج; USER: ارتعاشات, ارتعاش, لرزش, لرزش های, لرزش ها

GT GD C H L M O
voice /vɔɪs/ = NOUN: صدا, صوت, بانگ, واک, اوا; VERB: ادا کردن, با صدا بیان کردن; USER: صدا, صدای, صوتی, صوت, های صوتی

GT GD C H L M O
want /wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری; VERB: خواستن, نداشتن, محتاج بودن, لازم داشتن, نیازمند بودن به, کم داشتن, فاقد بودن, کسر داشتن; USER: خواست, خواهید, می خواهید, می خواهم, می خواهند

GT GD C H L M O
war /wɔːr/ = NOUN: جنگ, محاربه, حرب, رزم, نزاع, افند; VERB: جنگ کردن, دشمنی کردن, کشمکش کردن, عداوت کردن; USER: جنگ, جنگی, جنگ را, از جنگ

GT GD C H L M O
watching /wɒtʃ/ = VERB: مراقبت کردن, مواظب بودن, بر کسی نظارت کردن, پاسداری کردن, نگهبانی دادن, نگهبان بودن, پاییدن; USER: تماشای, به تماشای, در حال مشاهده, را تماشا, حال تماشای

GT GD C H L M O
water /ˈwɔː.tər/ = NOUN: اب, مایع, ابگونه, پیشاب; VERB: خیساندن, خیس عرق شدن, اب دادن, خیس کردن; USER: اب, آب, آب را, آب به, آب و

GT GD C H L M O
way /weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک; USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو

GT GD C H L M O
we /wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع; USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از

GT GD C H L M O
weak /wiːk/ = ADJECTIVE: ضعیف, سست, ناتوان, کم دوام, لاغر, کم زور, بی حال, عاجز, کم بنیه, کمرو, چیز ابکی; USER: ضعیف, ضعف, ضعیف است, سست, های ضعیف

GT GD C H L M O
week /wiːk/ = NOUN: هفته, هفت روز; USER: هفته, در هفته, در هفته جاری, هفته ای, هفته به

GT GD C H L M O
what /wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط; ADVERB: چگونه; USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه

GT GD C H L M O
when /wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع; USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون

GT GD C H L M O
where /weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی; USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا

GT GD C H L M O
which /wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این; ADJECTIVE: چه; USER: که, است که, که به, که در, کدام

GT GD C H L M O
whole /həʊl/ = ADJECTIVE: مجموع, تمام, کامل, همه, سراسر, سالم, درست, تمام و کمال, دست نخورده, بی خرده; USER: تمام, کامل, همه, مجموع, سراسر

GT GD C H L M O
why /waɪ/ = ADVERB: چرا, برای چه, بچه جهت; USER: چرا, همین دلیل, که چرا, به همین دلیل, همین دلیل است

GT GD C H L M O
will /wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو; VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم'; USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود

GT GD C H L M O
with /wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض; USER: با, را با, همراه با, و با, که با

GT GD C H L M O
work /wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز; VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن; USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن

GT GD C H L M O
world /wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی; USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان

GT GD C H L M O
wouldn /ˈwʊd.ənt/ = USER: رد بشن

GT GD C H L M O
years /jɪər/ = NOUN: سال, سنه; USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به

GT GD C H L M O
yes /jes/ = USER: yes-particle, yes, yea, aye, ay, yes, yea, ay, aye, yes, ay, aye, yea, بلی گفتن; USER: بله, بلی, آری

GT GD C H L M O
you /juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها; USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در

268 words